۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

چهار هفته زيبايي

چهار هفته زيبايي
راز زیبایی
هفته اول
دقت كردين ابروي نازك ديگه مد نيست؟!‌همه خانم هايي كه تا همين يك ماه پيش ابروهاي شان باريك بود حالا يه دفعه، ابروهاي شان پهن شده است. واقعا مونده ام چطور مي توانند با اين سرعت اين كار را بكنند! الان سه هفته است كه به ابروهايم دست نزده ام تا بتوانم پهن برشان دارم ولي تقريبا فايده اي نداشته و خط ابرويم ديگر بهم خورده است. مامانم مي گويد: به ابرويت عرق سير بزن. عرق سير ديگه چيه؟! مي گويد يك حبه سير تازه را از وسط نصف كن. يه خرده كه صبر كني آب سير مثل دانه هاي عرق از توش بيرون مي زند. حالا بايد اين عرق را به ابروهايت بمالي. فقط مراقب باش خيلي نمانه ها؟! زود بشورش چون عرق سير ريشه مو را مي سوزاند! نمي دانم امتحان كنم يا نه؟ يك سير را نصف مي كنم و صبر مي كنم الان عرقش درمي آيد. هر چي صبر مي كنم خبري از عرق نمي شود. انگار سير ما زياد هم تازه نيست. البته شايد هم مصلحت اين طوري بوده كه سير عرق نكند و ريشه ابروهايم نسوزه. صبح كه بيرون مي روم سري هم به عطاري محل مي زنم. از آقاي فروشنده مي خواهم كه يك چيزي براي پرپشت شدن ابرو بدهد. مي گويد معمولا همه رزماري مي برند خيلي هم راضي هستند. مي پرسم ريشه مو را نمي سوزاند؟ مي گويد: نه خيال تون راحت اتفاقا آن را تقويت مي كند. خب انگار اين بي دردسرتره. يك شيشه مي خرم و به خانه مي روم تا از همين الان شروع به ابرو درماني كنم
هفته دوم
براي گرفتن پرينت به كافي نت محل مي روم. تا نوبتم بشود، روي صندلي مي نشينم و مردم را تماشا مي كنم. اصلا عادتم اينه خوشم مي آيد مردم را تماشا كنم و پيش خودم تجزيه و تحليل كنم كه چه شخصيتي دارند الان هم روي صندلي نشستم و توي دلم همه را روانكاوي مي كنم. اصلا از روح و روان خوشم مي آيد! خانمي وارد مي شود و جلو مي آيد تا سوالي بپرسد، من ديگر روح و روان را كنار مي گذارم و محو تماشاي مژه هايش مي شوم. عجب مژه هاي بلند و پرپشت و فرداري! چقدر قشنگ! آخه چرا بعضي ها انقدر مژه دارند و من هميشه بايد حسرت مژه بلند را بخورم؟ يه مرتبه ياد حرف دوستم مي افتم كه هميشه مي گويد: اون وقتي كه اين ها تو صف مژه بودند من تو صف دماغ بودم. خنده ام مي گيرد و به زور دهانم را جمع مي كنم. خانومه هنوز داره صحبت مي كند و دختر بزرگم مي گويد: مامان حتما كاشته بوده وگرنه در حالت عادي كسي اين جوري مژه نداره. روز بعد به آرايشگاه زنگ مي زنم و هزينه كاشت مژه را مي پرسم، زياد هم بالا نيست. مي ارزه. دارم كم كم تصميم به كاشت مژه مي گيرم كه خانم آرايشگر مي گويد هر دو ماه بايد براي ترميم بريم. اي بابا ولش كن اصلا حوصله اين كارها را ندارم. تازه براي ترميم هم بايد پول بدهم ديگر. اصلا مگه مژه هاي خودم چشه؟!
هفته سوم
زمستان و هواي سرد آن احتمالا بزرگ ترين دشمن پوست دست و صورت است. لااقل در مورد دختر من كه اين طوره. هر سال زمستان كه مي شود پوست دست و صورتش خشك مي شود و اذيتش مي كند. حتي گاهي پوستش آن قدر خشك مي شود كه مي سوزد. دلم نمي خواهد به كرم هاي شيميايي عادت كند. آن وقت ممكن است روزي آن كرم خاص پيدا نشود و ديگر نشود براي پوستش كاري كرد. براي همين هوا كه سرد مي شود هميشه برايش محلول گليسيرين و گلاب درست مي كنم تا دست هايش را با آن چرب كند. براي صورتش هم از روغن زيتون و كمي آبليمو استفاده مي كنم هر چيزي طبيعيش بهتره. اين شعار هميشگي من است و از آن كوتاه نمي آيم. چند روز پيش توي مجله، دستور تهيه كرم دست و صورت براي فصل پاييز را ديدم. بد نيست اين را هم امتحان كنم، شايد خوب بود. براي تهيه اين كرم به عسل و بادام احتياج هست كه خوشبختانه هر دويش را در خانه داريم. اول بايد ۱۰ عدد بادام را خيس كنم. وقتي خوب خيس خورد پوسته قهوه اي آن ها را جدا مي كنم. بادام هاي سفيد پوست گرفته را خوب آسياب مي كنم تا كاملأ پودر بشوند. حالا چهار قاشق غذاخوري عسل به بادام پودر شده اضافه مي كنم و خوب هم مي زنم تا كرم مانند بشود. توي مجله نوشته اين كرم را شب ها به دست و صورت بماليد و نيم ساعت صبر كنيد. اگر هم مي توانيد تا صبح تحمل كنيد تا اثر معجزه آساي آن را ببينيد. من مي خواهم تا صبح تحمل كنم ببينم چه معجزه اي مي شود!
هفته چهارم
از طرف دانشگاه دخترم را و البته همه دانشجويان ترم اولي را براي معاينه كلي به درمانگاه دانشگاه فرستادند چه كار خوبي كردند. واقعا دست شان درد نكند چون احتمالا هم اين بچه ها ظرف يكي دو سال گذشته آن قدر غرق درس و كنكور بوده اند كه اصلا به  چكاپ و آزمايش و… فكر نكرده اند. درست مثل دختر خودم كه دو سالي مي شود كه به دكتر درست و حسابي نرفته و سلامتش را كنترل نكرده است. بعد از كنكور هم كه دو سه باري پيشنهاد دادم چكاپ بدهد فقط پشت گوش انداخته و اين كار مهم را به بعد موكول كرده است. امروز نوبت كلينيك رفتن اون هاست. دعا مي كنم مشكل خاصي نداشته باشد ولي مي دانم حتما دندان پر كردني دارد. صبح، ناشتا مي رود. بهش سفارش مي كنم مسواك بزند و تا بعد از معاينه دندانپزشك هيچ چيزي نخورد كه آبروريزي نشود. خداروشكر مي كنم كه يك ماه پيش خودم به زور چشم پزشكي بردمش و از نمره عينكش خيالم راحت است. سه چهار ساعت بعد زنگ مي زند و مي گويد: مامان هيچ مشكلي نداشتم ولي آبرويم رفت. چهار تا دندان پر كردني دارم. آقاي دكتر گفت: چرا درست نخ دندان نمي كشي؟ چرا دقيق مسواك نميزني؟ البته اين رو به همه گفته ها! مي دانم كه بيشتر جوان ها مثل دختر من مسواك را براي زيبايي ظاهري مي زنند نه براي سلامتي دندان ها به همين خاطر هم تا جايي كه بشود از نخ دندان كشيدن طفره مي روند و دندان هاي آسياي آخر هم احتمالا هرگز مسواك بهشان نمي رسد. خب اين طوري پوسيده مي شوند ديگر. باز هم خوبه كه فقط پر كردن ساده داره و احتمالا نيازي به عصب كشي نيست وگرنه كلي هزينه دندانپزشكي مي شد.

زیبایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر